نقش فقه و قانون در قبال عناصر معنایی محیط (باورها، ارزشها و نگرشهای مشترک)
دکتر سید حسین شرف الدین، نصرالله نظری

باورها، ارزشها و نگرشهای عام بهعنوان مجموعهای از عناصر معنایی مشترک، بخش هستهای و گوهری فرهنگ جامعه را شکل میدهند. این منظومه به دلیل برخورداری از اعتبار و تأیید اجتماعی در سه سطح خرد، میانه و کلان، بهصورت بههمپیوسته و در ارتباط متقابل با یکدیگر، ساخت یافته و نهادی میشوند. این سه خردهنظام معنایی از یکسو در نظام جامعهگستر فرهنگ، بهمثابه چتر فرازین نظام اجتماعی استقرار و تمکین دارند، و از سوی دیگر، از طریق فرایند جامعهپذیری به ذهن و ضمیر اعضای جامعه راه یافته و درونی میشوند. از سوی سوم، در پرتو تعاملات بینالاذهانی و تبادلات رفتاری گسترده و مستمر، در سامانهها و سطوح نهادی نیز رسوب کرده، به بخشی از مؤلفههای قوامبخش آنها تبدیل میشوند و بهصورتی مکرر و پیوسته از طریق کنشها و ارتباطات متنوع در عرصههای مختلف زندگی روزمره بازتولید میشوند. دو نظام هنجاری مهم و هدایتگر کنشها در جامعه اسلامی، یعنی فقه و قانون (و تا حد زیادی اخلاق) قویاً با این سه عنصر معنایی در تعامل بوده، تأثیر و تأثر متقابل دارند و بهصورتی درآمیخته، جهان اجتماعی (اعم از عناصر معنایی و عینی) را ساخت میدهند. با توجه به نسبت متقابل و دیالکتیکی میان این عناصر فرهنگی، نوشتار حاضر سعی دارد در مجال محدود خود، نسبت میان فقه و قانون (بهمثابه ترجمان قانونی فقه) بهعنوان مجموعهای از قواعد اجتماعی هدایتگر کنشهای جوارحی (و بهصورت غیرمستقیم کنشهای جوانحی) فرد از یکسو، و کنشهای اجتماعی و تعاملات نهادی و سازمانی را از سوی دیگر بررسی و تحلیل کند. فقه و قانون، هم خود تبلور هنجاری باورها و ارزشهای پذیرفتهشده هستند و هم متقابلاً در تداوم، تأیید، تقویت و اثربخشی آنها تأثیر دارند. روش این مطالعه، در مقام گردآوری، اسنادی و در مقام تحلیل، نظری و استنباطی است.
واژههای کلیدی: باور، ارزش، نگرش، واقعیت، معنا، نهاد، هنجار، فقه و قانون