کارکرد اجتماعی موجود دین
چارلز دیویس ترجمه سید حسین شرف الدین
ارتباط میان دین و مدرنیته یکی از محوری ترین مباحث جامعه شناسی دین است. نویسنده در این نوشتار، به اختصار به نحوه مواجهه آیین مسیحیت با پدیده مدرنیزم در غرب پرداخته و با استناد به آرای برخی متفکران، ظهور سکولاریسم و کنار نهادن دین از قلمرو تدبیر اجتماعی را پیامد مستقیم این رویارویی برشمرده است. مسیحیت از قرون وسطی به این سو، به دلیل ناهمسویی با اقتضائات تمدنی جدید و ناتوانی در ایفای نقش های مورد انتظار و در مواردی ناسازگاری و ستیز با برخی نمادهای مدرنیته و بروز اختلافات درونی، عملاً از مشارکت فعال در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی بازماند و با ظهور جریانات سکولار، مشروعیت دخالت آن در عرصه های مذکور مورد مناقشه و تردید واقع شد. از این پس، دین [مسیحی[ هرچند به عنوان یک مؤلفه برجسته فرهنگی در قالب طیف گسترده ای از اشکال تجربه دینی باقی ماند و احتمالاً برای همیشه نیز در این موقعیت باقی خواهد ماند و از برخی کارکردها همچنان برخوردار خواهد بود، اما به عنوان یک اصل و یک عامل مهم و ساخت دهنده به جامعه برای همیشه به کنار نهاده شد.
نویسنده بدون ذکر شواهد روشن و ترتیب مقدمات منطقی در استنتاجی بی مبنا، این رویداد شگرف را امری طبیعی و قهری انگاشته و در توضیح مدعای خویش، پیدایش دین و ضرورت آن برای جامعه انسان را به عهد اساطیر و دوره ما قبل تاریخ و مرحله شکل گیری اولیه نهادهای اجتماعی در جوامع ابتدایی که بالطبع با وضعیت جدید تمدنی تفاوت جدی دارد، مستند می سازد. در این دوره، خدا به عنوان منشأ و خاستگاه نظم اجتماعی انگاشته می شد، تکالیف دینی، سامان بخش زندگی انسان بود و سرنوشت انسان به گونه ای ثابت و تغییرناپذیر ملاحظه می شد.