تعریف دین، دین و اجتماع ۱

بتی شارف ترجمه سید حسین شرف الدین

این ایده که همه جوامع شناخته شده تا حدى دینى بوده اند، به راحتى توسط دانشجویان پذیرفته مى شود. این پذیرش تلویحاً متضمن توافق بر آن چیزى است که دقیقاً رفتار دینى را شکل مى دهد، اگر چه البته حصول چنین توافقى بسیار مشکل است. بحث از چگونگى تعریف دین و چگونگى تمایز آن از جادو، علم و فلسفه از یک سو، و از برخى احساسات و دلبستگى هاى سیاسى و اجتماعى، از سوى دیگر، سال هاى متمادى به طول انجامیده است. در عین حال، به رغم اختلافات فوق، در عمل بر قلمرو و نوع داده هایى که جامعه شناس دین باید در جستو جوى آن باشد اتفاق نظر اساسى وجود دارد.
اى. بى. تایلور در کتاب پیش گام خود «فرهنگ ابتدایى» (انتشار یافته در ۱۸۷۱) به ارائه تعریفى که آن را «تعریف حداقلى» دین نام نهاده، پرداخته است. در این تعریف، به بیش تر سؤالات مربوط به خاستگاه یا کارکرد دین توجهى مبذول نشده است. وى دین را «اعتقاد به موجودات روحانى» تعریف کرده است.۲ در عین حال، از این تعریف، به دلیل صبغه غلیظ عقل گرایانه و عدم توجه به عواطف اختصاصاً دینى هم چون خشیت (awe) و تقدیس (reverence) که عادتاً با چنین عقایدى مقرون است، ابراز ناخرسندى شده است. تعریف تایلور بیش تر از این حیث مورد انتقاد واقع شده است که در ظاهر مستلزم شخص [انگارى ]متعلقات نگرش دینى است، در حالى که شواهد مردم شناختى به دست آمده نشان مى دهد که موجود روحانى غالباً به عنوان یک قدرت غیرشخصى تصور مى شد. رادکلیف براون، مردم شناس متأخر، تعریفى از دین ارائه کرده که در آن مى کوشد تا کاستى هاى مفروض را اصلاح کند. وى مى نویسد: «هر جا که احساس وابستگى به یک قدرت بیرون از خودمان ـ قدرتى که ما احتمالاً از آن به عنوان یک قدرت روحانى یا اخلاقى یاد مى کنیم ـ به شکلى از اشکال ابراز شود، نام دین بر آن اطلاق مى گردد.»۳ از نظر وى،تجلى بسیار مهم این احساس وابستگى، نظام آیینى است. براون بر قطعیت و صراحت آیین ها و الزام اجتماعى به اجراى آن ها در مقابل عدم قطعیت و متغیر بودن باورهاى مربوط به موضوعات آیینى، تأکید کرده است. براون در این تعریف، موضعى بسیار نزدیک به دورکیم اتخاذ کرده است; چه، وى نیز در تعریف خود، بر ویژگى جمعى یا اجتماعى دین تأکید کرده است. از نظر دورکیم «دین دستگاهى از باورها و اعمال مربوط به امور مقدس ـ یعنى امورى مجزا [از امور عادى] و ممنوع ـ است، این باورها و اعمال همه معتقدان به خود را در قالب یک اجتماع اخلاقى منحصر به فرد به نام کلیسا متحد مى سازند.»۴ دورکیم بر اساس این تعریف، تحلیل بیش ترى از واژه مقدس به دست نداده است و انتقادات وارد بر وى نشان مى دهد که ایده مقدس، مبهم تر و متزلزل تر از آن است که یک عنصر رضایت بخش در تعریف دین تلقى شود. در هر حال، از مجموع آثار وى چنین برمى آید که «مقدس»، امرى «مجزا و ممنوع» است که تنها از طریق نظام آیینى مى توان بدان نزدیک شد، چه، قدرت آن مى تواند خطرآفرین و در عین حال مفید و سودبخش باشد. سیر از دنیاى روزمره غیرمقدس به آستانه امر مقدس الزاماً باید با هوشیارى و احتیاط و صرفاً از طریق شیوه هاى اجتماعى مقبول صورت پذیرد. بنابراین، از نظر دورکیم و رادکلیف براون، نظام آیینى و احساس ترس و خشیت، قطع نظر از موضوعات آیینى، از ویژگى هاى اساسى دین شمرده مى شوند.
متفکرانى که صراحتاً تعریفى کارکردى براى دین برگزیده اند، از کسانى که دین را صرفاً با ارجاع به باورها تعریف کرده اند، گامى فراتر رفته اند. یانگر (Yinger) جامعه شناس آمریکایى معاصر، ضمن ترجیح «تعاریف کارکردى» بر تعاریف «ارزشى یا ذاتى» تأکید مى کند که «دین نظامى از باورها و اعمال است که گروهى از انسان ها به وسیله آن با مسائل غایى زندگى انسانى هم چون امتناع از تسلیم شدن به مرگ، مواجهه با نومیدى و حرمان، مقابله با عوامل از هم گسیختگى پیوند انسان ها درگیر مى شوند.»۵ تیلیخ فیلسوف نیز در آن جا که مى گوید، دین تعلق خاطر غایى انسان است، همین مسیر را تعقیب مى کند. روشن است که هر دو عبارت تعریف یانگر را باید با هم ملاحظه کرد; چه، در غیر این صورت، این تعریف نه فقط دین که فلسفه، علم و تکنولوژى را نیز در برمى گیرد. با ملاحظه کل این تعریف، روشن مى شود که این تعریف بیش تر تعریفى حداکثرى است تا حداقلى; چه، در این صورت، تعریف مذکور متضمن دیدگاهى خواهد بود که معتقد است دین، انسان ها را به مقابله موفقیت آمیز تشویش ها و نفرت ها قادر مى سازد. اگرچه داورى در خصوص نتایج [حاصل از این تعریف] بسیار مشکل است، اما از بقیه کار یانگر چنین برمى آید که وى از جمله کسانى است که تأکید دارد: که از میان همه گونه هاى حیوانى این تنها انسان است که اضطراب و نگرانى دارد و محصولات عقلانى اش به هم ریخته تر از آن است که بتواند با توسل به آن بر حل این مشکل فایق آید. تعاریف کارکردگرایانه همچون تعریف یانگر با دیدگاهى منطبق اند که تفکر عقلى را از دادن پاسخ به سؤالات مربوط به معناى زندگى ناتوان مى داند، اگر چه این سؤالات نیز تنها از طریق انسان مطرح مى شوند. از این رو، جهش ایمان مذهبى به عنوان طریقى جایگزین براى نومیدى و یأس ملاحظه مى شود. از آن جایى که این دیدگاه مستلزم این نتیجه است که دین یک عامل ثابت در زندگى انسان است، تعریف منطبق با آن نیز در چارچوب مفاهیم گسترده اى قالب ریزى شده که تقریباً هر نوع عزم و اراده پرشور و شوق یا تعلق خاطر عمیق، مشروط بر آن که مشترک میان یک گروه باشد، دین شمرده است. [در این تعریف ]متعلق باور و اهمیت نظام آیینى هم چون عواطف اختصاصاً دینى نادیده انگاشته شده است، اگر چه موضوع عاطفه دینى احتمالاً در ضمن دیدگاهى مطرح شده که معتقد است انسان ها از طریق رفتار دینى شان از حالت تشویش به حالت آرامش و اطمینان انتقال مى یابند.

ادامه…

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا